طلحک درازگوشی چند داشت. روزی سلطان محمود گفت: درازگوشان او را به کار بگيرند تا او چه خواهد گفت.
طلحک با ناراحتی پيش سلطان آمد تا شکايت کند. سلطان فرمود: او را راه ندهند.
طلحک به زير دريچهای رفت که سلطان نشسته بود و فرياد کرد.
سلطان گفت: او را بگوييد که امروز بار (به حضور پذيرفتن مردم توسط شاه/ملاقات با شاه) نيست.
طلحک گفت: ای نادان! اگر امروز بار نيست، پس چرا خران مرا به کار گرفتهای؟!
منبع:
کليات عبيد زاکانی
طلحک با ناراحتی پيش سلطان آمد تا شکايت کند. سلطان فرمود: او را راه ندهند.
طلحک به زير دريچهای رفت که سلطان نشسته بود و فرياد کرد.
سلطان گفت: او را بگوييد که امروز بار (به حضور پذيرفتن مردم توسط شاه/ملاقات با شاه) نيست.
طلحک گفت: ای نادان! اگر امروز بار نيست، پس چرا خران مرا به کار گرفتهای؟!
منبع:
کليات عبيد زاکانی
3 نظرات:
آدرس لینک در بالاترین:
http://balatarin.com/permlink/2010/8/14/2154750
آدرس لینک در دنباله:
http://donbaleh.com/link/299861
آدرس لینک در سبزلینک:
http://www.sabzlink.com/story/23689/
ارسال یک نظر