وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش *** چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی *** که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا *** که تو شیرمردی و من پیرزن
منبع:
گلستان سعدی
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش *** چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی *** که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا *** که تو شیرمردی و من پیرزن
منبع:
گلستان سعدی
0 نظرات:
ارسال یک نظر