شاعری در مدح خواجهای بخیل قصیدهای بگفت و برو خواند؛ هیچ صله نداد. یک هفته صبر کرد و اثری ظاهر نشد. قطعه تقاضایی بگفت و بگذرانید. خواجه التفات ننمود. بعد از چند روز هجو کرد، خواجه خود را به آن نیاورد. شاعر بیامد و بر در خانه او مربع بنشست. خواجه بیرون آمد و او را دید که به فراغت نشسته است. گفت: «ای مبرم بی حیا، مدح گفتی هیچت ندادم، قطعه تقاضا آوردی پروا نکردم، هجو کردی، خود را به آن نیاوردم، دیگر به چه امید اینجا نشستهای؟»
شاعر گفت: «بدان امید که بمیری و مرثیهات نیز بگویم!»
خواجه بخندید و او را صله نیکو بخشید.
منبع:
لطایف الطوایف - اثر: فخرالدین علی صفی
شاعر گفت: «بدان امید که بمیری و مرثیهات نیز بگویم!»
خواجه بخندید و او را صله نیکو بخشید.
منبع:
لطایف الطوایف - اثر: فخرالدین علی صفی
0 نظرات:
ارسال یک نظر